۲۵اردیبهشت روز فردوسی/ جهرم شهر کلید همه گنجها

شاهنامه فردوسی را به دلیل شاخصههای متعدد، از بزرگترین منظومههای فارسی میدانند که در دورهای از تاریخ، زبان و تاریخ ایران زمین را از آسیبها حفظ کرد. در شاهنامه به ویژه در دورۀ تاریخی از اماکن و اشخاص نام برده شده که تصویرگر تاریخ این سرزمین کهن است.
نام جهرم در سه دورۀ اشکانی، هخامنشی و ساسانی تا ۱۷ بار هم نام آورده شده که برخی ابیات آن نیز الحاقی دانسته شده، اما در همۀ آنها، جهرم سرزمینی خشک، جایگاه بزرگان و کلید گنجها، با مردمانی شجاع، بخشنده و آزاده توصیف شده است.
اولین داستانی که در شاهنامه از جهرم یادشده، در داستان اسکندر و داریوش هخامنشی است که اسکندر از قادسیه به سمت جهرم میآید:
پس آمد سکندر سوی قادسی جهانگیر تا جهرم پارسی
پس از شکست دارا یعنی داریوش سوم هخامنشی از اسکندر، داریوش نیز برای تجدید قوا به جهرم برمیگردد:
جهاندار دارا به جهرم رسید که آنجا بدی همه گنجها را کلید
در اوصاف فردوسی از جهرم در ابیات بعدی، مشخص میشود که در آن زمان یکی از خزاین شاهی یا سکهخانه در این شهر بوده و نیز گروهی از سپاهیان از جهرم بودهاند، چون وقتی جهرمیها به استقبال داریوش میروند متوجه کشته شدن عزیزانشان در جنگ میشوند و سراسر شهر غرق در ناله و اندوه و سوگ میشود.
داستان دومی که نام جهرم در آن آمده، داستان بر تخست نشستن اردشیر بابکان و جنگهای وی با مهرک انوشزاد جهرمی، فرمانروای جهرم است:
به جهرم یکی بُد کینژاد کجا نام او مهرک نوشزاد...
ز جهرم بیامد به ایوان شاه ز هر سو بیاورد بیمَر سپاه
این داستان مفصلترین داستان دربارۀ جهرم و بیانگر اهمیت خاندانهای اشکانی در دورۀ ساسانی است. مهرک جهرمی که فکر میکرده اردشیر راهی جنگی بیبازگشت شده از فرصت استفاده و خزاین اردشیر را تاراج میکند، اما اردشیر بیمناک جنگ قبلی را رها و به جهرم میشتابد و مهرک را میکشد و خاندانش را قتل عام میکند:
به جهرم چو نزدیک شد پادشا نهان گشت از او مهرک بیوفا
از این جنگ دختر مهرک با نام احتمالی آذرآناهید و ملقب به کردزاد از جنگ فرار میکند:
ز مهرک یکی دختری ماند و بس که او را به جهرم ندیدست کس
وی سالها بعد طی حوادثی جالب توجه با پسر اردشیر به نام شاپور ازدواج میکند و از پیوند این دو، شاه بعدی ایران؛ هرمز، زاده میشود.
جای بعدی که نام جهرم در شاهنامه آمده، طی حوادث دوران یزدگرد بزهکار و داستان بهرام گور و مُنذر، شاه یمن است که یکی از مکانهای جنگ جهرم است:
چو منذر به نزدیک جهرم رسید به آن دشت بیآب لشکر کشید....
به منذر چنین گفت کای رایزن به جهرم کشیدی ز شهر یمن
از این نبرد هم برمیآید که در جهرم مردان جنگی و دلاوری میزیستهاند یا این شهر ولیعهدنشین و جایگاه بزرگان بوده که سپاه بهرام در آنجا اردو میزند. ضمن اینکه در این داستان جهرم به عنوان دشتی بیآب معرفی میشود.
داستان بعدی که نام جهرم در آن آمده، داستان باربد، شهیرترین موسیقدان ایران باستان و نوازندۀ دربار خسروپرویز است. به روایت شاهنامه وقتی خسروپرویز به زندان شیرویه، پسرش، میافتد باربد از جهرم به تیسفون میآید و خود را به زندان شاه میرساند:
ز جهرم بیامد سوی طیسفون پر از آب مژگان و دل پر ز خون
باربد پس از مرگ خسروپروزیز ساز خود را میسوزاند و انگشت خود را میبرد تا بعد از خسرو برای هیچ شاهی نوازندگی نکند.
جای بعدی که در شاهنامه از جهرم یاد شده، داستان بر تخت نشست فرخزاد ساسانی و فراخواندن وی از جهرم به پایتخت است که باز هم بیانگر این است که جهرم در دنیای باستان محل زیست بزرگان و بزرگزادگان و ولیعهدان بوده است
ز جهرم فرخزاد را خواندند بدان تخت شاهیش بنشاندند
در برخی نسخ شاهنامه در داستانی با نام لنیک آبکش و براهام جهود هم از جهرم یادشده؛ که محل داستان جهرم نیست و فقط از جهرم برای بارکردن اموال لنبک، هزار شتر آورده میشود:
فرستاد موبد بدانجا سوار شتر خواست از دشت جهرم، هزار
نام جهرم در این داستان در برخی از نسخ معتبر شاهنامه چون شاهنامه چاپ مسکو نیست.
اسامی برخی مناطق جهرم نیز کاملاً به داستانهای شاهنامه اشاره دارد؛ مثلاً گود شیربند که به روایت عامیانه محل نبرد و مبارزهٔ بهرام گور و خسرو بود و بزرگان جهرم در آن گودال تاج سلطنتی را بین دو شیر قرار میدهند تا هر یک از این دو مدعی، آن را برباید، شاه بعدی او باشد.
بهرام پنجم معروف به بهرام گور این تاج را با تهوّر از بین دو شیر برمیگیرد و به سلطنت میرسد. تا چندی پیش منطقهای به نام گود شیربند در جهرم وجود داشت.
نوشته: دکتر فاطمه تسلیم جهرمی، عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه جهرم
برگرفته از مقالهٔ «جایگاه جهرم در شاهنامه فردوسی در مقایسه با تواریخ اسلامی، فرهنگ و روایات عامیانه»
نظر شما :